RESPINA

LIFE

                 تا نگاه می كنی

 

 

                        وقت رفتن است

 


بازهم همان حكایت همیشگی !

پیش از انكه با خبر شوی

    لحظه ی عظیمت تو نا گزیر می شود

ای...

       ای دریغ و حسرت همیشگی

           ناگهان

                چقدر

                      زود

                           دیرمی شود!

 

 

"قیصر امین پور"

حرفهای ما هنوز ناتمام...

نوشته شده در 30 شهريور 1390برچسب:,ساعت 16:25 توسط | |

دورتر که میشوی

دستهایت را که برایم تکان میدهی

میدانم که
...
... دوباره این دستها گرم نمیکنند دستان یخ زده ام را !

اما نمیدانم ازچه

هروز که میگذرد

تقویم دیواری بیشتر خط خوردگی پیدا میکند !!

نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:45 توسط ORCIDEH| |

به سلامتی دو بوسه !!
اولی وقتی بچه به دنیا میاد
مادر میبوستش ولی بچه نمیفهمه!
دومی وقتی مادر از دنیا میره و
بچه میبوستش ولی دیگه مادر نمیفهمه !

نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:31 توسط ORCIDEH| |

برایـ... اینکهـ... دفتر نقاشیشـ... سفید بود
معلمـ... تنبیهـ... اشـ... کرد
غافلـ... از اینکهـ... دخترکـ... فقطـ... خداییـ... رو کشیدهـ... بود کهـ...
.....
همهـ... میـ... گفتند دیدنیـ... نـیسـتــــ...!!!

نوشته شده در دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 22:13 توسط ORCIDEH| |

اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم...

و یا از روی خودخواهی فقط خود را پسندیدم ...

اگر از دست من در خلوت خود گریه كردی...

اگر بد كردم و هرگز به روی خود نیاوردی...

اگر زخمی كشیدی تو گاهی از زبان من...

اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من...

گناهم را ببخش .... حلالم کن و بعد دعایم کن...

نوشته شده در شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,ساعت 13:3 توسط ORCIDEH| |

همه‌ی این خانه‌ها را


عمودی باشند
یا افقی
می‌پیمایم...


تنها

برای یک لحظه
که دستانت
در دستان من باشد ...
 

نوشته شده در جمعه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت 13:43 توسط ORCIDEH| |

یه موقع هایی هست
سیگار جلوت
ویسکی کنارت
اما نه سیگارو میکشی
نه ویسکی می خوری ...
... ... ... سرتو تکون میدی
لبخندی میزنی
میگی : مرده شور این زندگی رو ببره...!

نوشته شده در جمعه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت 13:21 توسط ORCIDEH| |

صداي شکستن قلبم را نشنيدي چون غرورت بيداد مي کرد
اشکهايم را نديدي چون محو تماشاي باران بودي
ولي اميدوارم انقدر در آيينه مجذوب نشده باشي که حداقلزشتي ديو خود خواهيت را ببيني باشد که باديگران چنان نکني که با من کردي...

ای بی معرفت...

نوشته شده در چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:,ساعت 2:5 توسط ORCIDEH| |

کاش می دانستم
چه کسی این سرنوشت را برایم بافت
آنوقت به او می گفتم
یقه را آنقدر تنگ بافته ای
که بغض هایم را نمی توانم...
فرو بدهم...
 

نوشته شده در چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:,ساعت 2:2 توسط ORCIDEH| |

چه دنیای عجیبیست,
من برای" تو" شعر میگویم,
تو برای دیگری میخوانی.
لعنتی ...
اینها دلنوشته های من است,
نه,سنگ نوشته های تو...

نوشته شده در چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:,ساعت 1:58 توسط ORCIDEH| |

چِشم چِشم
دو ابرو

شب سیاه و گیسو !

گوش گوش
یه آغوش

... کسی که شد فراموش!

حالا بکش دو تا دست

رو زخمی که نشه بست.... !

چوب چوب
یه گردن

حلقه ی دار
تــــو و من ..
 

نوشته شده در چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:,ساعت 1:56 توسط ORCIDEH| |

+ رفتم مغازه ميگم آقا مرگ موش ميخوام، ميگه براي موش هاي خونتون ميخواين، پـــ نــ پـــ ميخوايم بريزيم تو خورشتمون خوش رنگ شه!

+رفتيم بليط کانادا بگيريم، زنه ميگه سياحتيه؟ ميگم پـــ نه پــــــ زيارتيه ميخوام برم امامزاده سيد ريچارد!

+سوار تاکسي شدم. يارو صداي ضبطشو تا ته زياد کرده بود. ميگم ميشه صداي ضبطتونو کم کنيد؟ ميگه اذييتتون ميکنه؟! پـــــــ نه پــــــــ گفتم کم کني اين يه تيکشو من بخونم ببيني صداي کدوممون بهتره!!!!

+ رفتم سر خاک خدا بيامرزي دارم خرما تعارف مي کنم، طرف برداشته ميگه فاتحه است ديگه نه؟ پـــ نه پـــــ خدا بيامرز زنده شده داريم جشن مي گيريم!

+رفتم از قسمت قفسه باز کتابخونه 2 تا کتاب برداشتم آوردم گذاشتم جلوي مسئولش که وارد حسابم کنه؛ ميگه: ميخواي ببريشون؟ پــ نه پـــ اومدم کتابا رو بهت توصيه کنم بخوني، ميانگين ساعت مطالعه تو مملکت بره بالا!

+ سر امتحان برگه تقلبم و در آوردم دارم مينويسم مراقبه ديده ميگه تقلبه؟؟... ميگم پــــ نه پــــ دعاي ابوحمزه ثماليه!

+ رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بيارم، مربيه ميگه: بچه رو ميبريدش؟ ميگم: پــ نه پـــ همين جا ميخورمش.

+ رفتم آزمايش ادرار. يارو ميگه ادراره؟ ميگم: پـــ نه پـــــ سکنجبين برو کاهو بيار بزنيم توش بخوريم!

+ کمرم درد مي کنه يه پارچه بستم بهش. داداشم ميگه کمرت درد مي کنه؟ پ نه پ مي خوام اداي داداش کايکو رو در بيارم.

+داريم 10 نفري بازي شبکه اي ميکنيم اومده ميگه جدي حال ميده؟ ميگم پــ نه پــ اسکوليم! عذاب داره اما ميخوايم تهذيب نفس کنيم!

+تو صف پمپ گاز منتظرم تا نوبتم بشه، يارو زده به شيشه ميگه آقا شما هم مي خواي گاز بزني؟ پـــ نه پـــ من مي خوام ليس بزنم...

+رفتم بانک پول بگيرم کارمنده ميگه پول رو ميبرين؟ گفتم پـــ نه پــ ميخوام وايسم اينجا هر کس رقصيد بريزم رو سرش شاباش بدم....

+ رفيقم شمارمو مي خواست, گفتم: يادداشت کن 0932 گفت: تاليا داري؟ پ نه پ همراه اول شماره خالي نداشت بهم تو تاليا خط داد!

+رفتيم غار عليصدر. به رفيقم خفاش نشون دادم. ميگه واي خفاشه! پــ نه پـــ بتمن بود. اجاره خونه گرونه اينجا سکونت دارن فعلا!!!

+ با دوستم سه ساعت تو صف نونوايي وايساده بوديم صف 40 متري نوبتم شده يارو ميگه نون مي خواي ؟ پـــ ن پـــ تا الان قطار بازي مي کرديم واگن آخرم بوديم.

+تو خيابون موتوريه اومد کيفم رو قاپيد، يارو ميپرسه دزد بود؟ ميگم پـــ نه پــــ رفيقم بود اومده بود امانتيش رو پس بگيره، فقط خواست هيجانش بيشتر باشه

+ رفتم نوشابه بخرم به يارو ميگم اينکه تاريخش مال دو سال پيشه. ميگه: يعني فاسد شده؟ ميگم پـــــــــ نه پـــــــ مونده جا افتاده.

+ دارم از گرما ميميرم، خودمو مثله چي دارم باد ميزنم، بابام مياد ميگه چيه؟ گرمته؟؟؟؟ پـــــ نــه پـــــ دارم حداکثر سرعت چرخش مچم رو امتحان ميکنم.

+ تو دستشويي به خواهرم ميگم آفتابه رو ميدي؟ ميگه ميخواي خودتو بشوري؟ پ نه پ ميخوام آبش کنم بذارم تو يخچال.

+ به يارو راننده ميگم: آقا اگه ميشه يکم سريعتر. الان هواپيما ميپره... ميگه: بسلامتي مسافرين؟... پــ نه پـــ... فندک هواپيما ديشب دستم جامونده، ميرم بدم به رانندش!

+ رفتم بالاي برج ميخواستم خودمو بندازم پايين يارو ميگه ميخواي خودکشي کني؟ ميگم پــــ نه پــــــ اومدم ببينم سرعت صفر تا صدم از اين بالا تا پايين چقدر ميشه، بجاي پروژه بدم دانشگاه.

+ رفيقم ميگه اگه با گوشي برم تو اينترنت از شارژم کم ميشه؟ پـــ نه پـــ از ذخيره ارزي کشورهاي عضو اپک کم ميشه.

+ رفتم سم بخرم واسه سوسک يارو ميگه ميخواين سريع بميره؟! پـــ نه پـــ ميخوام شکنجش کنم ازش اعتراف بگيرم!!

+ دم دستشويي عمومي واستادم تا نفر قبلي بياد بيرون، اومده بيرون، ميبينه دارم پيچ و تاب ميخورم ميگه دستشويي داري؟؟ ميگم پـــ نه پـــ ، دارم با صداي موزيکي که نواختي تمرين رقص عربي ميکنم!

+ رفتيم رستوران، ميگم 2 تا جوجه لطفا، ميگه جوجه کباب؟ پـــ نه پــــــ ازين جوجه رنگيا، يه قرمز بدين يه سبز!

+به اپراتور اداره ميگم لطفا شماره فلاني رو برام بگير. ميگه گرفتم وصل کنم؟ ... پـــ نه پـــ فوت کن, قطع کن

+زنگ زدم 115، ميگه آمبولانس ميخواين قربان؟ پـــ نه پــــــ يه پليس 110 ميخوام, بقيش هم آدامس بدين!

+ به مامانم ميگم من ميرم کارواش، ميگه ماشينم ميبري؟ ميگم پـــ نه پــــ دارم ميرم اونجا دوش بگيرم!

+يارو اومده مي بينه همکارم توي اتاق نيست باز مي پرسه خانم فلاني نيست؟ پـــ نه پـــ هستن. افتادن پشت اون کمد. با خط کش بزن در بياد. 

+ مگس کش دستمه. مامانم ميگه ميخواي مگسا رو بکشي؟ ميگم پـــ نه پــــــ ميخوام رهبري ارکسترشون رو بکنم سمفوني بتهوون بزنن!

+ حواسم نبود با صورت رفتم تو در، ميگه نديديش؟ ميگم پـــ نه پــــــ من دارکوبم مي خوام با منقار يه سوراخ برا خودم باز کنم برم تو.

+رفتم دکتر ميگم: دو روزه بدنم خيلي درد ميکنه! بعد از 10 دقيقه معاينه ميگه: ميخواي واست دارو بنويسم؟! پـــ نه پــــــ ميخواي واسم دعا کن تا خوب بشم!!!!

+ زنگ زدم ميگم مامان بيا منو گرفتن... ميگه خاک تو سرم, گشت ارشاد؟ ميگم پـــــــ نه پـــــ مرکز نخبگان ايران

+ حدود 3 صبح بود رفتم سر يخچال تنگ آب رو برداشتم آب بخورم، دوستم بلند شده ميگه مي خواي آب بخوري؟ گفتم پـــ نه پــــــ ، تو خواب يادم افتاد به گلا آب ندادم مي خوام بهشون آب بدم!

+ ميگه امتحان چي داري؟؟؟ ميگم وصايا,,, ميپرسه وصاياي امام؟؟؟ پـــ نــه پــــ... وصاياي اليزابت تيلور

+ سوار تاکسيم ميگم آقا نگه داريد. ميگه پياده ميشي؟ پــــــ نــه پــــــــ ميخوام باد لاستيکا رو چک کنم...!!

+ با گل رفتم بيمارستان، نگهبان ميگه گل براي مريضتون آوردين، گفتم پ نه پ اومدم خواستگاري تو با اين سيبيلات...

+ کامپيوترم يه ويروس گرفته بود رفتم کلي پول آنتي ويروس اورجينال دادم بعد سه ساعت اسکن ويروسه رو پيدا کرده پيغام داده: آيا مطمئن هستيد که مي خواهيد اين ويروس را حذف کنيد؟ پـــ نــه پــــــ مي خوام ازش نگهداري کنم بزرگ شه، بشه عصاي دستم!

+رفتم صندلي بخرم واسه کامپيوتر، يارو گفت: راحت باشه؟ پــــ نه پــــ خار داشته باشه...

+دارم تو حياطمون موتورمو تعمير ميکنم به مامانم ميگم دستمال بيخودي داري؟ ميگه ميخواي موتورتو تميز کني؟ پـــ نــه پــــــ ميخوام هل هله کنان برم تو کوچه کردي برقصم.

+ طوطي گرفتم فاميلمون اومده ميگه اااااااااااااااااااااااا طوطيه؟ پـــ نــه پــــــ يا کريمه يه کم با فتوشاپ تغييرش دادم!

+داشتم تلويزيون ميديدم بعد مادر بزرگم اومده کانال رو عوض کرده بعدش به من ميگه داشتي ميديدي؟؟؟!!! پـــ نه پـــ داشتم گرمش ميکردم تا شما بياي ببيني!!!!!

+ رفتم واسه استخدام, يارو ميگه اومدي واسه استخدام؟ پ نه پ اومدم ببينم کي استخدام مي شه ازش شيريني بگيرم!

+ ميگم بابا... تصميمم رو گرفتم... مي خوام زن بگيرم... ميگه ميشناسيش؟ ميگم آره. ميگه مجرده؟پـــ نــه پــــــ منتظرم شوهرش رضايت نامشو امضا کنه بريم خواستگاري.

+با دوستم رفتيم تو يه مغازه ي شلوغ که عسل طبيعي ميفروشه؛ نوبت ما که ميشه طرف ميگه:شمام عسل ميخواين!؟ پـــ نــه پـــــ دو تا زنبوريم اومديم استخدام شيم!

+ دستمو بلند کردم از استاد سوال کنم. ميگه شما سوال داري؟ پـــ نــه پــــــ خواستم خطوط کف دستمو بهت نشون بدم فالمو بگيري ...

+ رفتم پيژامه از کمد برداشتم پوشيدم بابام ميگه از تو کمد برداشتي؟ پـــــ نه پـــــــ گذاشته بودم تو يخچال تابستونيه پيژامه تگري بپوشم خنک شم.

+ميگم آقا شهيد همت کجاس؟ ميگه بزرگراه شهيد همت؟ ميگم پــــ نه پـــــ مي خواستم خودشو پيدا کنم يه خانواده اي رو از نگراني در بيارم!!!

+ به استاد ميگم لطفا کمکم کنيد دارم مشروط ميشم.ميگه نمره ميخواي؟ گفتم پـــــ نه پــــــ... نظر شما رو در مورد مقدار و جنس خاکي که بايد بريزم تو سرم ميخوام!

+ماشينم بنزين تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده يکي ? ليتر بنزين از ماشينش بهم بده که فقط خودمو برسونم به يه پمپ بنزيني, يکي زد بقل گفت آقا بنزين براي ماشينت مي خواي؟ پـــ نــه پـــ مي خوام باهاش خودمو آتيش بزنم

+ بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا ?? درجه اومدم خونه خواهرم ميگه خسته اي؟ اگه نيستي منو ببر يه جايي ميخوام خريد کنم پـــ نــه پـــ خسته نيستم تو جلسه کنکور لحاف دشک انداخته بودم داشتم قليون ميکشيدم

+ يارو تو مترو داره چراغ قوه ميفروشه، صداش کردم اومده ميگه چراغ قوه ميخواي؟ پـــ نــه پـــ يه لقمه ميرزاقاسمي آوردم واسه ناهارم تنهايي نمي چسبيد گفتن بياي باهم بخوريم

+ به دوستم ميگم ببين تن ماهي تاريخ انقضاش کيه؟ ميگه يعني تاريخ خراب شدنش؟ گفتم  پـــ نــه پـــ تاريخ عروسي ننه باباي ماهي اس ميخوام واسشون جشن سالگرد بگيرم

+ در پارکينگ و باز کردم برم تو يارو اومده جلوش پارک کرده ميگه مي خواي بري تو؟ پـــ نــه پـــ درو باز کردم هواي کوچه عوض شه

+ تا کمر رفتم تو موتور ماشينم که ببينم چه مرگشه ، رفيقم اومده ميگه داري تعميرش ميکني ؟ پــــ نه پـــــ دارم با گِيج روغن درد و دل ميکنم

+ با دوستم رفتيم دکتر واسه عمل بينيش دکتر ميگه ميخواي بينيتو کوچيک کني؟ پــــ نه پـــــ اومديم بکوبيمش ? طبقه بسازيم

+ مرغ عشقم مرده و درحالي که پاهاش روبه بالاس افتاده کف قفس. دوستم اومده مي گه : اِ مرغ عشقت مرد؟ بهـــش گفتم: پــــ نه پـــــ کمر درد داشته دکتر گفته بايد طاق باز دراز بکشه کف قفس

+ کارت سوخت ماشينو برداشتم دارم ميرم بابام ميگه ميري بنزين بزني؟؟؟ پــــ نه پـــــ ميرم آب هويچ بريزم تو باکش نور چراغاش زياد شه

+ به مامانم ميگم قوري کجاست ؟ ميگه ميخواي چاي بخوري ؟! پــــ نه پـــــ ميخوام دست بکشم روش شايد غولي چيزي ازش درومد!!!!!!

+داريم لوازم ميزاريم توي ماشين که بريم مسافرت ، همسايمون ميگه داريد ميريد مسافرت؟ پــــ نه پـــــ قراره از امشب توي ماشين زندگي کنيم

+ تو اين گرما که سگ تب ميکنه رفتم سوپر مارکت ميگم يه ايستک بديد يارو ميگه خنک باشه؟ پــــ نه پـــــ گرم بده ميريزم تو نعلبکي خنک بشه

+ ساعت 3-4 صبح زنگ زده..گوشي رو برداشتم به زور دارم جواب ميدم..ميگه خواب بودي؟؟ پــــ نه پـــــ داشتم سر گلدسته ي مسجد محلمون اذان ميگفتم صدام گرفته

+رفتيم سر خاک يکي از فاميلامون ساکت نشستيم پسر خاله ام ميگه ساکتي!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سيا نرمه نرمه رو بخونم

+يارو عکسمو ديده ميگه:اااا دماغ خودته اين؟ پــــ نه پـــــــ دماغ اجدادمه که بيني به بيني، نسل به نسل منتقل شده الان رسيده به من!!!!

+ تو بهشت زهرا دنبال قبر يکي مي گشتيم. يه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو مي خونه. بعد ميگه دنبال قبر کسي مي گردين؟ پــــ نه پـــــــ دستيار عزرائيلم اومدم ببينم کسي زود تر از موقع نمرده باشه...

نوشته شده در چهار شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 18:28 توسط ORCIDEH| |

عشق ، يعني که تکان خورده و سرپا بشويم

زورکي هم که شده در دل هم جا بشويم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دست در دست هم اصلا ندهيم و نرويم

مگر آن وقت که ديوانه و تنها بشويم

 

 

 

 

 

 

عينک تيره و تيپ و هيجان و بلوتوث

همه جا چشم به راه اس ام اس ها بشويم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عشق ، يعني من و تو ، هيچ نگوييم به هم

زير عينک خرکي محو تماشا بشويم

 

 

 

 

 

 

تکيه بر هيچ نهادي ندهيم و

خودمان خود کفايي بنماييم و متکّا بشويم

 

 

 

 

 

 

گر که ديديم که پولي به زمين افتاده ست

متفاهم ، متبسّم شده ، دولّا بشويم

عشق ، يعني که فقط عاشق پيتزا نشويم

گاه برياني و گاهي لازانيا بشويم

نتواند احدي تفرقه ايجاد کند

جمعمان را بزند برهم و منها بشويم

آنقَدَر کم شود اين فاصله هامان که شود

جلوي تاکسي ِ شهري من و تو ، "ما " بشويم

عشق ، يعني من وتو راز دل هم باشيم

نه که مشهور تر از وامق و عَذرا بشويم

چشش از ميوه ي ممنوع ؟ - همين باد حلال !

با همين طنز دلي صاحب فتوا بشويم

 

 

من و تو پنجره هستيم پر از گرد وغبار

شيشه را پاک نماييم که زيبا بشويم

نه که آن پنجره باشيم به ماشين ِ طرف

آنقَدَر صبر که شايد علفي سبز شود پاي هم پير شويم و متوفّي بشويم !

 وقت آشغال پراني همه جا " وا " بشويم

 

 

عشق ، يعني دل من با دل تو جور شود

 "بشوم " با " بشوي " جمع شود ، تا " بشويم

 

نوشته شده در چهار شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 1:6 توسط ORCIDEH| |

PERSIAN.-DOOSET DARAM

English - I love yoU
Afrikaans - Ek het jou lief
Albanian - Te dua
Arabic - Ana behibak (to male)
Arabic - Ana behibek (to female)
Armenian - Yes kez sirumen
Bambara - M'bi fe
Bangla - Aamee tuma ke bhalo aashi
Belarusian - Ya tabe kahayu
Bisaya - Nahigugma ako kanimo
Bulgarian - Obicham te
Cambodian - Soro lahn nhee ah
Cantonese Chinese - Ngo oiy ney a
Catalan - T'estimo
Cheyenne - Ne mohotatse
Chichewa - Ndimakukonda
Corsican - Ti tengu caru (to male)
Creol - Mi aime jou
Croatian - Volim te
Czech - Miluji te
Danish - Jeg Elsker Dig
Dutch - Ik hou van jou
Esperanto - Mi amas vin
Estonian - Ma armastan sind
Ethiopian - Afgreki'
Faroese - Eg elski teg
Farsi - Doset daram
Filipino - Mahal kita
Finnish - Mina rakastan sinua
French - Je t'aime, Je t'adore
Gaelic - Ta gra agam ort
Georgian - Mikvarhar
German - Ich liebe dich
Greek - S'agapo
Gujarati - Hoo thunay prem karoo choo
Hiligaynon - Palangga ko ikaw
Hawaiian - Aloha wau ia oi
Hebrew - Ani ohev otah (to female)
Hebrew - Ani ohev et otha (to male)
Hiligaynon - Guina higugma ko ikaw
Hindi - Hum Tumhe Pyar Karte hae
Hmong - Kuv hlub koj
Hopi - Nu' umi unangwa'ta
Hungarian - Szeretlek
Icelandic - Eg elska tig
Ilonggo - Palangga ko ikaw
Indonesian - Saya cinta padamu
Inuit - Negligevapse
Irish - Taim i' ngra leat
Italian - Ti amo
Japanese - Aishiteru
Kannada - Naanu ninna preetisuttene
Kapampangan - Kaluguran daka
Kiswahili - Nakupenda
Konkani - Tu magel moga cho
Korean - Sarang Heyo
Latin - Te amo
Latvian - Es tevi miilu
Lebanese - Bahibak
Lithuanian - Tave myliu
Malay - Saya cintakan mu / Aku cinta padamu
Malayalam - Njan Ninne Premikunnu
Mandarin Chinese - Wo ai ni
Marathi - Me tula prem karto
Mohawk - Kanbhik
Moroccan - Ana moajaba bik
Nahuatl - Ni mits neki
Navaho - Ayor anosh'ni
Norwegian - Jeg Elsker Deg
Pandacan - Syota na kita!!
Pangasinan - Inaru Taka
Papiamento - Mi ta stimabo
Persian - Doo-set daaram
Pig Latin - Iay ovlay ouyay
Polish - Kocham Ciebie
Portuguese - Eu te amo
Romanian - Te ubesk
Russian - Ya tebya liubliu
Scot Gaelic - Tha gra\dh agam ort
Serbian - Volim te
Setswana - Ke a go rata
Sindhi - Maa tokhe pyar kendo ahyan
Sioux - Techihhila
Slovak - Lu`bim ta
Slovenian - Ljubim te
Spanish - Te quiero / Te amo
Swahili - Ninapenda wewe
Swedish - Jag alskar dig
Swiss-German - Ich lieb Di
Tagalog - Mahal kita
Taiwanese - Wa ga ei li
Tahitian - Ua Here Vau Ia Oe
Tamil - Nan unnai kathalikaraen
Telugu - Nenu ninnu premistunnanu
Thai - Chan rak khun (to male)
Thai - Phom rak khun (to female)
Turkish - Seni Seviyorum
Ukrainian - Ya tebe kahayu
Urdu - mai aap say pyaar karta hoo
Vietnamese - Anh ye^u em (to female)
Vietnamese - Em ye^u anh (to male)
Welsh - 'Rwy'n dy garu
Yiddish - Ikh hob dikh
Yoruba - Mo ni fe

نوشته شده در چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:,ساعت 1:1 توسط ORCIDEH| |

عشق کلمه ايست که بار ها شنيده مي شود ولي شناخته نمي شود.
عشق صداييست که هيچ گاه به گوش نمي رسد ولي گوش را کر مي کند.
عشق نغمه ي بلبليست که تا سحر مي خواند ولي تمام نمي شود.
عشق رنگيست از هزاران رنگ اما بي رنگ است.
عشق نواييست پر شکوه اما جلالي ندارد.
عشق شروعيست از تمام پايان ها اما بي پايان است.
عشق نسيميست از بهار اما خزان از آن مي تراود.
عشق کوششيست از تمام وجود هستي اما بي نتيجه.
عشق کلمه ايست بي معني ولي هزاران معني دارد.
عشق.........
عشق 10 عنصر است اما عنصر آخر آن تمام معني را مي رساند ولي معني آن گفتني نيست

نوشته شده در چهار شنبه 21 شهريور 1390برچسب:,ساعت 1:50 توسط ORCIDEH| |

شـایـد شیـطون هم عـاشــق حـوا شـده بـود کـه

بـه آدم سجــده نـکرد...؟!!!...

نوشته شده در سه شنبه 20 شهريور 1390برچسب:,ساعت 17:38 توسط ORCIDEH| |

نوشته شده در سه شنبه 20 شهريور 1390برچسب:,ساعت 18:19 توسط ORCIDEH| |

یکی زود به ستوه می آد...

زود می رنجد...

زود می رود...

زود بر می گردد

.

.

.

یکی به ستوه نمی آد...

نمی رنجد...

دیر می رود...

بر نمی گردد...

نوشته شده در سه شنبه 20 شهريور 1390برچسب:,ساعت 18:18 توسط ORCIDEH| |

ما تماشاچیانی هستیم که دیر آمده ایم!

خیلی دیر...

پس به ناچار

حدس می زنیم,

شرط می بندیم,

شک می کنیم,

و آن سوتر,در صحنه

بازی به گونه ای دیگر در جریان دست...

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 3:1 توسط ORCIDEH| |

غمگینم و سکوت، بهترین فریاد اعتراض دلم
به زمانه ای که آنقدر امتحانت می کند
و آنقدر به زمین می زندت تا
بالاخره راه و رسم درست قدم برداشتن را یاد بگیری
و ای کاش همه، تحمل این افتادن های پی در پی را داشته باشند...
نوشته شده در سه شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,ساعت 21:0 توسط ORCIDEH| |

كاش می شد چشمها را بست

و بازگشت به روزهای خوش زندگی...
به خلسه دوست داشتن...
مستی دوست داشته شدن...

كاش می شد چشمها را بست

و غرق شد در عطش آغوش تو...

كاش می شد چشمها را بست

یا بازگشت به آن روزهای خوش
یا فراموش كرد آن لحظه های زیبا را...

هر دو محال است...

نوشته شده در سه شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,ساعت 20:55 توسط ORCIDEH| |

زندگی درک همین امروز است ، زندگی فهم نفهمیدن هاست ،
تو نه در دیروزی ، نه در فردایی ، ظرف امروز پر از بودن توست
! زندگی خاطره آمدن و رفتن ماست !
شاید این خنده که ، امروز دریغش کردی !
آخرین فرصت همراهی ماست !

نوشته شده در سه شنبه 18 شهريور 1390برچسب:,ساعت 2:53 توسط ORCIDEH| |

اگر شبی فانوس ِ نفسهای من خاموش شد،
اگر به حجله آشنایی،
در حوالی ِ خیابان خاطره برخوردی
و عده ای به تو گفتند،کبوترت در حسرت پر کشیدن پرپر زد!
تو حرفشان را باور نکن!
تمام این سالها کنار ِ من بودی!
کنار دلتنگی ِ دفاترم!
در گلدان چینی ِ اتاقم!
در دلم…
تو با من نبودی و من با تو بودم!
مگر نه که با هم بودن،
همین علاقه ساده سرودن فاصله است؟
من هم هر شب،
شعرهای نو سروده باران و بسه را
برای تو خواندم!
هر شب، شب بخیری به تو گفتم
و جواب ِ تو را،
از آنسوی سکوت ِ خوابهایم شنیدم!
تازه همین عکس ِ طاقچه نشین ِ تو،
همصحبت ِ تمام ِ دقایق تنهایی ِ من بود!
فرقی نداشت که فاصله دستهامان
چند فانوس ِ ستاره باشد،
پس دلواپس ِ‌انزوای این روزهای من نشو،
اگر به حجله ای خیس
در حوالی ِ خیابان خاطره برخوردی...


 

نوشته شده در سه شنبه 17 شهريور 1390برچسب:,ساعت 2:51 توسط ORCIDEH| |

آیین عشق بازی دنیا عوض شده ست
یوسف عوض شده ست، زلیخا عوض شده ست
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی
در عشق سال ها ست فتوا عوض شده ست
خو کن به قایقت که به ساحل نمی رسیم
خو کن که جای ساحل و دریا عوض شده ست
آن با وفا کبوتر جلدی که پر کشید
اکنون به خانه آمده ،اما عوض شده ست
حق داشتی مرا نشناسی به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده ست...
 

نوشته شده در سه شنبه 16 شهريور 1390برچسب:,ساعت 2:48 توسط ORCIDEH| |

گاهی دلم میخواد خودم رو بغل کنم!...ببرمش روی تخت بخوابونمش!...
لحاف رو بکشم روش!...دست ببرم لای موهاش و نوازشش کنم!...
حتی براش لالایی بخونم!...وسط گریه هاش بگم غصه نخور عزیزکم!!...
درست میشه!...درست میشه!...اگر هم نشد به جهنم!...تموم میشه!...
بالاخره تموم میشه!!

+هرگز به دیگران اجازه نده قلم خودخواهی دست بگیرند ... دفتر سرنوشت را ورق زنند ، خاطراتت را پاک کنند و در پایانش بنویسند قسمت نبود . . .

+ارزان ترین راهــی ست که مــیشود با آن ،
نــگاه را وســعت داد ...
اخم نکن !!!!

+عشق یعنی در ره او سر بدار

عشق یعنی لحظه های بی قرار

+چه شكایت هــا دارد بـــــــاران، از غم تنهــایـــــــی خــویش...

+تو نه سبز می شوی
:- مثل برگ
نه سرخ
مثل گل

تو مثل آبی
فقط می توانی آینه باشی

+باران تندیست که مرا
مهمان خیس شدن کرده است
نمی‌دانم بهاریست
یا که پاییزی اما ...
بامن قدم بزن و نگاهت را
از شانه‌های خیسم برندار...

+تنهایی ام در امتداد دستهایت بزرگتر خواهد شد
من اینجا
تا تلاقی تمام خطوط موازی
...
تا پر شدن صدای قلبم
به انتظارت خواهم ایستاد...

+تجربه بهم ثابت کرده ؛ هیچ وقت نباید تمام احساست رو رو کنی
آدما ظرفیت ندارن مشتت رو براشون باز کنی ...

+با تخیلات می توان تا اوج آسمانها پرواز کرد ,اما نمی توان چیزی به دست آورد ...

+ گهگاهی دو خط شعری که گویای همه چیز است و خود ناچیز . . . !

+دست به صورتم نزن !
می ترسم بیفتد نقاب خندانی که بر چهره دارم...

+خیلی دلم گرفته از خیلی ها...

+با توام !

چتر دلت را ببند .

بگذار باران ببارد خیس تر از این که نمی شوی.

تو را آب برده است...

+بعضی وقتا هست که دوس داری کنارت باشه...
محکم بغلت کنه...
بذاره اشک بریزی راحت شی....
بعد آروم تو گوشت بگه: " دیوونه من که باهاتم " !

+گوشه ای می گریستم ...
عابری گفت :
حالتان خوب است ؟!
گفتم خوبم !
تنها تکه ای تنهایی
توی چشمم رفته است ...

+آنقدر قشنگ دلنوازی کردی ...
تا قلب مرا
به عشق راضی کردی.. !
این قلب تمام هستی ام بود ...
بگو
با هستی من ...
چه شد !؟!
که بازی کردی ... ...

+شب را دوست دارم ...!

چرا که در تاریکی ..

چهره ها مشخص نیست !!

و هر لحظه ..

این امید ..

در درونم ریشه می زند ...
که آمده ای ..
ولی من ندیده ام!

+پرسپولیس ای شمع شب افروز عشق / ای بهــاریـــن قــصـــه پــیـــروز عــشـق

ای ســرور سـیــنــــه هـای پرز و چـــاک / ای نــمـــاد رزم و عــظـــم و حس پــاک . . .

+بــعضی زخمها رو باید درمان کنی تا بتوونی به راهت ادامه بدی ...

اما بــعضی زخمها ، باید باقی بمونه تا هیچوقت راهت رو گم نکنی.!!

+درد را از هر طرف بخوانی درد است...

دریغ از درمان که عکسش نامرد است...

+من تمومه قصه هام قصه توست اگه غمگینه اون از غصه توست...

+همیشه برای دوربین هالبخند می زنی,
بدبخت من کهنزدیک بینم...

+من در ته کوچه تنهایی زیر کور سوی چراغ ته کوچه خیره به انتهای شب نشسته ام تا شاید نسیمی بیاید و بوی تو را بیاورد.....
+ای روزگار...من راه های نرفته بسیار دارم اما با تو یکی زیاد راه آمده ام

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 2:29 توسط ORCIDEH| |

بی تو دلم می‌گیرد
و با خودم می‌گویم
کاش آن یک بار که دیدمت
گفته بودم
که بی تو گاه دلم می‌گیرد
که بی تو گاه زندگی سخت می‌شود
که بی تو گاه هوای بودنت دیوانه‌ام می‌کند
اما نمی‌گفتم
که این «گاه» ها
گهگاه
تمامِ روز و شب من می‌شوند
آن وقت بغض راه گلویم را می‌گیرد
درست مثل همین روزها...

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 2:26 توسط ORCIDEH| |

زآجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !
من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد!
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ!
با اجازه محیط زیست
دریا، دریا دکل می‌کاریم
ماهی‌ها به جهنم!
کندوها پر از قیر شده‌اند
زنبورهای کارگر به عسلویه رفته‌اند
تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند
چه سعادتی!
داریوش به پارس می‌نازید
ما به پارس جنوبی!

رخش،گاری کشی می کند
رستم ،کنار پیاده رو سیگار می فروشد
سهراب ،ته جوب به خود پیچید
گردآفرید،از خانه زده بیرون
مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند
ابوالقاسم برای شبکه سه ،سریال جنگی می سازد
وای...
موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند!!
صفر را بستند
تا ما به بیرون زنگ نزنیم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زدیم!

                                        حسین پناهی

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 2:13 توسط ORCIDEH| |

شمردن بلد نیستم !!!
دوست داشتن بلدم

من گاهی شده
یکی را دوبار دوست داشته باشم
دو نفر را یکجا

چکار می شود کرد !
شمردن بلد نیستم
دوست داشتن بلدم

تو چی؟شمردن بلدی؟

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 2:9 توسط ORCIDEH| |

 

در بین تمامی مردم تنها عقل است که به عدالت تقسیم شده ,

 زیرا همه فکر می کنند به اندازه ی کافی عاقلند. "

رنه دکارت

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 2:7 توسط ORCIDEH| |

1- جلوی گریه خود را نگیرید و گهگاهی گریه کنید.

2- افراد آرام دائم به خود می گویند که برای تغییر گذشته کاری نمی توان انجام داد پس باید از ادامه زندگی لذت برد.

3- حداقل روزی 20 دقیقه را در سکوت کامل مراقبه بگذرانید.

4- هنگامی که احساس می کنید ذهنتان پر از افکار گوناگون است و هیچ جای خالی در آن وجود ندارد با قدم زدن سعی کنید ذهن خودتان را خالی کنید.

5- به کودکان نگاه کنید و ببینید چگونه از زندگی لذت می برند.زندگی با آرامش را از کودکان یاد بگیرید.

6- سعی کنید به داشته های خود قناعت کنید چون در این صورت احساس رضایت بیشتری از زندگی خواهید کرد.

7- اکسیژن باعث می شود مغز شما بهتر فعالیت کند. پس درمحل زندگی و کار خود گیاه نگه دارید.

8- این همه عجله برای چیست؟ به یاد داشته باشید سرعت حرکت شما با احساس شما رابطه مستقیمی دارد ، پس سعی کنید عجول و شتابزده نباشید.

9- شوخی روش خوبی برای رسیدن به آرامش است . پس شوخ طبع باشید.

10- لحظات زیبای زندگیتان را بایگانی کنید. سعی کنید از این لحظات فیلم و عکس تهیه کنید و در لحظات ناراحتی به آن نگاه کنید تا به یاد بیاورید زندگی همیشه برای شما تلخ و دشوار نبوده است.

11- آرام سخن گفتن باعث می شود ضربان قلب و تنفس شما کم شود و این پایین آمدن ضربان قلب ، آرامش بیشتری به شما می دهد.

12- شاد کردن دیگران باعث می شود احساس و انرژی مثبتی به شما منتقل شود.

13- هر چند وقت یک بار ساعتتان را باز کنید و اجاره بدهید از شرّ فشار زمان نجات پیدا کنید.

14- مسافرت به شما کمک خواهد کرد تا برای مدتی فکر شما آزاد باشد و اثرات مسافرت پس از برگشت به خوبی در زندگی روزمره شما نمایان خواهد شد.

15- دیگران را ببخشید. زیرا بخشش و شاد کردن دیگران یکی از مسائل زندگی بخش است.

16- سعی کنید در هنگام عصبانیت خود را به گونه ای تخلیه کنید . مورد موجب عصبانیتتان را بنویسید و پاره کنید.

17- لباسهای راحت و گشاد باعث آرامش می شوند.

18- سعی کنید به موقع غذا بخورید و از غذا خوردن لذت ببرید.زیرا غذا خوردن باعث آرامش سیستم عصبی می شود.

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 1:59 توسط ORCIDEH| |

اموخته ام که :وقتی با کسی روبرو میشویم انتظار لبخندی از سوی ما دارد.

اموخته ام که :زندگی شیرین است اگر با عشق باشد.

اموخته ام که :عشق زهر است عسل.

اموخته ام که :خوشبختی جستن ان است نه پیدا کردن ان.

اموخته ام که : به چیزی که دل ندارد نباید دل بست.

اموخته ام که :باد با چراغ خاموش کاری ندارد.

اموخته ام که :لبخند ارزانترین راهی است که میتوان با ان نگاه را وسعت بخشید.
نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 1:54 توسط ORCIDEH| |

سه چیز در زندگی پایدار
نیست:
 
رویاها
موفقیت
ها
شانس
 
سه چیز در زندگی که وقتی
از کف رفتند باز نمی گردند:
 
زمان
گفتار
موقعیت
 
سه چیز ما را نابود می
کنند:
 
تکبر
زیاده
روی
عصبانیت
 
سه چیز بسیار با ارزشمند
در زندگی:
 
عشق
اعتماد به
نفس
دوستان
 
سه چیز در زندگی که هرگز
نباید آنها را از دست داد:
 
آرامش
صداقت
امید
 
خوشبختی زندگی ما بر سه
اصل است:
 
تجربه
دیروز
استفاده از
امروز
امید به
فردا
 
تباهی زندگی ما نیز بر سه
اصل است:
 
حسرت
دیروز
اتلاف
امروز
ترس از
فردا
 
 
سخن امروز:
همیشه دلیل شادی کسی باش
، نه شریک شادی او
همیشه شریک غم کسی باش ،
نه دلیل غم او...
نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 1:38 توسط ORCIDEH| |

 

تجاوز به معنی زورکی هم آغوش شدن نیست....
تجاوز یعنی تو تاکسی خانوم بغل دستی از نوع نشستن تو احساس راحتی نکنه
تجاوز یعنی دختری به خاطر نگاه هرزه ات تو گرمای تابستون روسریشو تا پیشونی جلو بکشه
تجاوز یعنی تو و دوستان سر کوچه ایستاده باشید .خانوم مجبور باشه یه کوچه رو دور بزنه تا شما مزاحمش نشید
تجاوز یعنی زن از بی معرفتی تو امنیتی نداشته باشه
تجاوز یعنی با دوچرخه ات تک چرخ بزنی بعد یه دختر دوچرخه سوار دیدی تیکه بندازی.
تجاوز یعنی دوستت دارم گفتنت هزار تا معنی بده
تجاوز به معنی زورکی هم آغوش شدن نیست....
 

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:تجاوز,دوچرخه,تیکه,تابستون,گرما,روسری,پیشونی,زورکی,آغوش,نیست,مجبور,ادور,کوچه پس کوچه,,ساعت 1:32 توسط ORCIDEH| |

آدمـــــ هـا کـه " عـوض " می شونـد ...
از " سـلام " و " شـب بـخیـر " گـفتـنشان
مـی شود ایـن را فـهمیـد !
از "بوسه هایشان "
از " حـرف هـا " و " نـگاه هـا "
از گـودال هـای ِ عـمیـقی کـه
بیـن ِ تــو و خـودشان می کـَـنـند
و تـویـش را پُــر از دلیـل مـی کُنـند ...

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 1:29 توسط ORCIDEH| |

زن که باشی ترس های کوچکی داری !
از کوچه های بلند ، از غروب های خلوت
و از خیابان های بدون عابر می ترسی !........
از صدای موتورسیکلت ها و دوچرخه هایی که بی هدف...
در کوچه پس کوچه ها می چرخند ، می ترسی !
از بوق ماشین هایی که ظهرهای گرم تابستان ...
جلوی پاهایت ترمز می کنند
و تو فقط چهره ی آدم هایی را می بینی
که در چشم هایشان حس نوع دوستی موج می زند....!
زن که باشی ترس های کوچکی داری ،
به بزرگی همه ی بی عدالتی هایی که ...
به جرم زنانگی محکومت می کنند ...
و همیشه این تویی که مقصری
 

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 1:26 توسط ORCIDEH| |

خدا آن حس زیبایی ست که

در تاریکی صحرا زمانی که

هراس مرگ می دزدد سکوتت را

یکی همچون نسیم دشت می گوید:

"کنارت هستم ای تنها "

و دل آرام می گرید...

 

 

نوشته شده در سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,ساعت 1:39 توسط ORCIDEH| |

خــدا شـناسـی

اولین قانون خدا شناسی ست,اولین قانون را که اجرا کنی به قانون دیگری نیاز نخواهی داشت...

The Very First rule is getting to know GOD.

Once you carried out the first rule,

 you wont be needing another One.

 

 

نوشته شده در یک شنبه 6 شهريور 1390برچسب:خدا,خداشناسی,قانون,اولین,اجرا,نیاز,,ساعت 12:1 توسط ORCIDEH| |

*توجه:این پست بدلیل کم کاری لوکس بلاگ دوباره تایپ می شود.

اگه قرار باشه جون یکی رو(دقت کنید فقط یکی...)نجات بدین,

کدوم گزینه رو انتخاب می کنین؟؟؟!!!...(چــــرا؟؟؟!!!...)

*اونیــ ... کهــ.... دوسـتشــــ.... داری؟!.

*اونیـــ.... کهــ.... دوسـتــتـــــ....  داره؟!.

+جواب هاتون رو با نام خودتون تو همین پست می ذارم...

                              ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

سپیده:اونی که دوسش دارم...

چون دوسش دارم...دلیل از این محکمتر و مهمتر...؟؟؟!!!... 

مریم:  اونی که دوسم داره...

چون واسه مشکلاتی که ممکنه تو آینده برام اتفاق بیافته,قطعا بهم کمک می کنه...

نوشته شده در شنبه 5 شهريور 1390برچسب:سوال,کدوم,دوست داری,دوست داره,نجات,جون,,ساعت 19:15 توسط ORCIDEH| |

چرا لوکس بلاگ این طوری شده...!!!...نمی دونم...!!!!

مثل اینکه قرصا شو پشت و رو خورده...

یکی دو هفته که تعطیل بود ...

حالا هم که همه چی قاطی شده...

نصف مطالبم نیست...!!!!!!!!...

قالب قدیمیم فعال شده...!!!!!!!!!!

اصلا مطالبم از وقتی که قالب جدید انتخاب کردم با همون قالب گم شدن...!!!!

خدایا...سومالی قحطی شده...اینا چرا پروتئین و فسفر به مغزشون نمی رسه...!!!!!!!!!!....

در هر صورت از همتون معذرت می خوام بدلیل این گلی که لوکس بلاگ به سر مون زد...

فقط یه سوال...؟؟؟!!!:

کو تغییرات لوکس بلاگ...؟؟؟!!!...

 

نوشته شده در پنج شنبه 3 شهريور 1390برچسب:اعتراض,لوکس,بلاگ,قرص,تغییرات,دو,هفته,سومالی,فسف,مغز,قحطی,ساعت 16:42 توسط ORCIDEH| |


قالب وبلاگ : قالب وبلاگ