RESPINA
LIFE
دست هایت را که میگشایی
انگار در آغوش تو است همه افق
چشمهایت را می بندی
چه گرم و لذت بخش است
این هم آغوشی با صحرا
زیر چشمان دختر خورشید
انگار سالهاست
این صحرا با کسی نبوده است
که این چنین
هرم گرمایش
همه چیز را آب می کند
و تو نیز آب می شوی
در این شمارش تند لحظه ها...@
انگار در آغوش تو است همه افق
چشمهایت را می بندی
چه گرم و لذت بخش است
این هم آغوشی با صحرا
زیر چشمان دختر خورشید
انگار سالهاست
این صحرا با کسی نبوده است
که این چنین
هرم گرمایش
همه چیز را آب می کند
و تو نیز آب می شوی
در این شمارش تند لحظه ها...@
نظرات شما عزیزان:
سلام
از خدا چیزی برایت می خواهم که جز خدا در با ور هیچکس نگنجد
محمد ردایی از شمال
www.mohammadmloxblog.com.gif)
از خدا چیزی برایت می خواهم که جز خدا در با ور هیچکس نگنجد
محمد ردایی از شمال
www.mohammadmloxblog.com
.gif)
نوشته شده در شنبه 7 آبان 1390برچسب:, ساعت
15:42 توسط ORCIDEH| يک نظر |
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |